واتزاپ / تلگرام: 09300655048 ایمیل: danyarpub@gmail.com
کتاب «کاشی و کاشیکاران طهران درعصر قاجار» نوشته کیانوش معتقدی در سال ۱۴۰۱ منتشر شده و به چاپ سوم رسیدهاست. این کتاب پنجمین عنوان از مجموعه «مطالعات هنر و معماری قاجار» نشر دانیار است و در ۲۷۲ صفحه به صورت گلاسه رنگی در دسترس علاقهمندان قرار گرفتهاست.
سلسلهی قاجار نزدیک به یکونیم قرن بر ایران حکمرانی کرد و با وجود بحرانهای سیاسی و اقتصادی، تحولات هنری این دوره روندی پویاتر از آنچه تصور میشود داشت. در این میان، نقاشی فیگوراتیو در دربار قاجار شکلی تازه یافت و رویکردی نو به «روایت» و «کارکرد تصویر» در هنر ایرانی پدیدار شد. این تغییرات در نقاشی، بهویژه در تلفیق با کاشیکاری، موجب خلق سبکهای منحصربهفردی شد که در هیچیک از دورههای پیشین به این شکل وجود نداشت.
از دوران فتحعلیشاه قاجار و بهویژه در زمان ناصرالدینشاه، رابطهی ایران با غرب گستردهتر شد و این ارتباط، تأثیر شگرفی بر هنرهای مختلف گذاشت. در کاشیکاری نیز، نفوذ سبکهای غربی در کنار پیشرفتهای تکنیکی منجر به ظهور شیوهای تازه شد. در این سبک، پیکرنگاری متأثر از عکاسی، جایگزین نقوش تجریدی سنتی شد و گرایش به طبیعتگرایی افزایش یافت. این تغییرات در نهایت به ایجاد سبک خاصی در میان کاشیکاران تهران منجر شد که ویژگیهای منحصربهفردی داشت و کاشیهای این دوره را از نمونههای پیشین متمایز میکرد.
در دوران فتحعلیشاه، سبک کاشیکاری تهران هنوز تحت تأثیر مکتب شیراز بود، اما در عصر ناصری، کاشیسازان تهران توانستند به شیوهای مستقل دست یابند. توسعهی تهران در سال ۱۲۸۴ قمری و مهاجرت استادکاران شیرازی و اصفهانی، تأثیر بسزایی در تحول این هنر داشت. ساخت کاخهای جدید در داخل و خارج از تهران، بهویژه بناهایی چون کاخ سلطنتآباد، فرصت را برای رشد و نوآوری در کاشیکاری فراهم کرد. افزون بر این، حمایت برخی خارجیان مقیم تهران مانند مرداک اسمیت و مسیو لومر، باعث افزایش تولید و ارتقای سطح کیفی کاشیها شد. در این میان، استاد علیمحمد اصفهانی به احیای تکنیکهای قدیمی همچون زرینفام کمک کرد و سبک خاصی در کاشیکاری تهران پدید آورد.
این پژوهش، که حاصل سالها مطالعهی کتابخانهای و بررسی میدانی است، به معرفی و تحلیل سبک کاشیهای تهران در عهد قاجار میپردازد. در این پژوهش، کاشی نه صرفاً بهعنوان یک عنصر تزئینی، بلکه بهمثابه یک رسانهی تصویری بررسی شده است. هرچند بسیاری از کاشیهای این دوره در فضاهای سلطنتی به کار رفتهاند، اما نقش هنر عامیانه در آنها پررنگتر است. تحلیل گفتمانی این کاشیها میتواند به درک بهتر تعاملات فرهنگی و اجتماعی ایران در این دوران کمک کند. برخلاف پژوهشهای نشانهشناختی که به معانی بینامتنی این آثار میپردازند، در این تحقیق تنها بر تأثیر هنر غربی، عکاسی، و چاپ سنگی بر نقوش کاشیهای تهران تمرکز شده است.
نمونههای ارائهشده در این کتاب از مجموعههای متعددی گردآوری شدهاند. برخی از این کاشیها در بناهای تاریخی تهران، برخی در موزههای ایران و جهان، و برخی دیگر در مجموعههای خصوصی و حراجهای بینالمللی قرار دارند. ثبت و مطالعهی این آثار، بیش از ده سال زمان برده و اطلاعات آنها با دقت و وسواس گردآوری شده است. در این مسیر، از پژوهشهای ارزندهی محققانی چون جنیفر اسکرس، مویا کری، فردریکه فوکت، حسین زمرشیدی، هادی سیف، محمدرضا ریاضی، و دیگر پژوهشگران بهره گرفتهایم.
منابعی که دربارهی کاشی و کاشیکاران دورهی قاجار منتشر شدهاند، عمدتاً جنبهی تاریخی و توصیفی دارند. در میان این آثار، برخی از پژوهشها مانند کتاب «نقاشی روی کاشی» اثر هادی سیف، بهعنوان یکی از منابع پایهای برای مطالعهی این حوزه شناخته میشود. همچنین، آثار محمدرضا ریاضی، بهویژه «کاشیکاری قاجاری»، تأثیر چاپ سنگی و عکاسی را در تصویرگری کاشیها بررسی کرده و سبکهای مختلف این هنر را در شهرهای تهران، شیراز، و اصفهان مورد تحلیل قرار داده است.
در میان پژوهشگران غربی، رابرت مرداک اسمیت یکی از نخستین کسانی بود که در دورهی ناصری به مطالعهی هنر کاشیکاری ایران پرداخت. در دوران معاصر، جنیفر اسکرس با بررسی آثار علیمحمد اصفهانی، سبکشناسی کاشیهای قاجاری را مطرح کرد. همچنین، ویلم فلور، با ترجمهی رسالهی علیمحمد اصفهانی، اطلاعات مهمی دربارهی تکنیکهای کاشیسازی ارائه داده است. فردریکه فوکت نیز در سالهای اخیر به مطالعهی کاشیهای تصویری قاجاری، بهویژه کاشیهای موزهی مردمشناسی برلین، پرداخته است.
همچنین، نمایشگاههایی همچون «امپراتوری گل سرخ» در موزهی لوور-لانس و پژوهشهای مویا کری در موزهی ویکتوریا و آلبرت، اطلاعات ارزشمندی دربارهی کاشیهای قاجاری در اختیار پژوهشگران قرار دادهاند. مطالعهی این منابع و مقایسهی کاشیهای ایرانی با نمونههای اروپایی، درک عمیقتری از تأثیرات متقابل فرهنگی در دورهی قاجار فراهم میکند.