واتزاپ / تلگرام: 09300655048 ایمیل: danyarpub@gmail.com

ماجرای نامه کمالالملک به رضاشاه یکی از رخدادهای جالب تاریخی است که در این مقاله روایت حسن صهبا یغمایی از آن ماجرا را مرور میکنیم. این ماجرا نشاندهنده جایگاه کمالالملک، نقاش مشهور ایرانی، در اواخر عمرش و همچنین تأثیر وی بر دستگاه حکومتی وقت است. در اواخر سال ۱۳۱۲ شمسی کمالالملک در دوران کهنسالی خود در حسینآباد نیشابور سکونت داشت و با وجود انزوای اختیاری، همچنان مورد احترام افراد مختلف بود. در این میان، داستان ارسال نامهای از جانب او به رضاشاه و واکنشهای متعاقب آن، جنبههای جالبی از روابط قدرت، اعتبار و صداقت در دوران حکومت پهلوی را نشان میدهد.
در آن سال، وزارت دادگستری با استفاده از اختیارات قانونی، وکلای دارای سوء شهرت و فساد اخلاقی را در شهرستانهای مختلف، از جمله نیشابور، ممنوعالوکاله کرد. در این میان، فساد اخلاقی یکی از وکلا مشهورتر بود. بر اساس روایت یغمایی، نامهای با امضای کمالالملک به دفتر مخصوص شاهنشاهی ارسال شده بود. ظاهرا این نامه حاوی درخواستی از سوی کمالالملک بود که در آن به دفاع از یکی از وکلای عدلیه نیشابور پرداخته و درخواست تجدید مجوز وکالت او را مطرح کرده بود. در بخشی از نامه میخوانیم:
«وزارت دادگستری به دستاویز تصفیۀ وکلای عدلیه، بهترین و مبرزترین وکیل عدلیۀ نیشابور آقای … را که از بین وکلاء او فقط به درد ستمدیدهها میرسد، و در محلْ حسن شهرت و محبوبیت فوقالعاده دارد، و مرد پاکدامن و باتقوایی است، ممنوعالوکاله کرده و مظلومین و ستمدیدهها را از معلومات سرشار و فضایل چنین وکیلی محروم ساختهاند. لذا جاننثار استدعا دارم امر شاهانه شرف صدور یابد و پروانۀ مجدد وکالت به … مرحمت شود که موجب مزید دعاگویی اهالی نیشابور خواهد بود.»
این وکیل به اتهام فساد اخلاقی ممنوعالوکاله شده بود، اما در نامه مذکور از او بهعنوان فردی شریف و دلسوز یاد شده بود. این درخواست از سوی دفتر شاهنشاهی به نخستوزیر وقت، محمدعلی فروغی، ارجاع شد تا اقدامات لازم صورت گیرد.
فروغی که کمالالملک را بهخوبی میشناخت، به صحت نامه شک کرد. وی نهتنها بهدلیل آشنایی با دستخط کمالالملک بلکه بهواسطه شناختی که از شخصیت و منش او داشت، این نامه را مشکوک دانست. فروغی معتقد بود که چنین نامهای از سوی کمالالملک نوشته نشده است و احتمال جعل آن توسط همان وکیل متخلف را مطرح کرد. این تردید منجر به صدور دستور تحقیق و بررسی در مورد صحت نامه شد و گروهی از مقامات قضایی (از جمله حسن صهبا یغمایی) برای دیدار با کمالالملک و راستیآزمایی آن به حسینآباد اعزام شدند. در بخشی از نامه فروغی به صدرالاشراف، وزیر عدلیۀ وقت آمدهاست:
«… به اخلاق و روحیۀ کمالالملک به علت دوستیِ چندینساله و یک سال هماطاق بودن با او در پاریس، آشنایی کامل دارم. مضمون این عریضه نیز از روحیه و طرز فکر و اخلاق ایشان به دور است، و تصور خود من (که امیدوارم اشتباه باشد) این است که این وکیل عدلیۀ مورد بحث، علاوه بر کثافتکاریهایی که موجب ممنوعیتش از وکالت گردیده، مرتکب جعل نامه به نام کمالالملک نیز گردیده است.»
هنگامی که گروه تحقیقاتی به حسینآباد رسید، بهشکلی رسمی و محترمانه با کمالالملک ملاقات کردند. این دیدار ابتدا حالتی دوستانه داشت و موضوع نامه مطرح نشد. یغمایی که برای اولین بار کمالالملک را از نزدیک ملاقات میکرد، او را اینگونه توصیف میکند:
«قدی بلندتر از معمول، اندامی بسیار متناسب، نه چاق نه لاغر، سیمایی بیحد روشن و گلگون- سن در حدود هشتاد، بیآثار شکستگی و ضعف پیری، لباس مشکی و یقۀ آهار و کراوات، ریش تراشیده، عینکی که با وجود آن نمیتوانستیم تشخیص دهیم کدام چشم ایشان دچار ضایعه شده است.»
کمالالملک در این دیدار درباره آثار نقاشی خود، ازجمله تابلوی مشهور «تالار آینه»، صحبت کرد و ماجرای تلاشهای خود برای حفظ این آثار را شرح داد. او از اینکه مجلس شورای ملی قصد داشت در ازای تابلوهایش مبلغی به او بپردازد، ابراز ناراحتی کرده و این اقدام را توهینی به هنر خود دانسته بود. این سخنان نشان از حساسیت و عزتنفس او نسبت به هنر و جایگاهش داشت. به نقل از یغمایی، کمالالملک در بخشی از سخنانش میفرماید:
«… به آقای دکتر غنی تلگراف کردم که دوهزار تومان را به شیر و خورشید* بدهد و از این عملِ اهانتآمیزِ مجلس هم گله کردم، زیرا اگر بنا بود که پول تابلوهای مرا بدهند باید در نظر میگرفتند که من برای ترسیم یکی از آن تابلوها (تالار آینه) پنج سال از عمر و ایام جوانی خود را صرف کردهام و کاری را که در این تابلو کردهام اصولا در هنر نقاشی در دنیا بیسابقه است …»
در نهایت، حقیقت روشن شد و مشخص گردید که نامهای که به نام کمالالملک نوشته شده بود، جعلی است. با اینحال، کمالالملک اطمینان حاصل میکند که آن وکیل تحت پیگرد قرار نگیرد، چرا که، به گفته ایشان، به کمالالملک متوسل شدهاست. در نهایت، این ماجرا مسکوت میماند؛ آن وکیل مجوز وکالت خود را پس نمیگیرد ولی بهخاطر جعل نیز تحت پیگرد قرار نمیگیرد.
این ماجرا نهتنها نگاهی به شخصیت مستقل و شرافتمند کمالالملک دارد، بلکه نشان میدهد که فروغی بهعنوان یک سیاستمدار آگاه و دقیق، چگونه توانست با دقت و شناخت شخصی از یک فرد، از فریب خوردن حکومت جلوگیری کند. این روایت تاریخی از زبان حسن صهبا یغمایی، نمونهای از تعاملات پیچیده بین هنرمندان، دولت و افراد فرصتطلب را در دوره پهلوی اول به تصویر میکشد.
منبع: یادنامه کمالالملک، به کوشش علی دهباشی و بهنام داراب شباهنگ
* سازمان شیر و خورشید سرخ ایران یک نهاد بشردوستانه بود که در سال ۱۳۰۱ شمسی (۱۹۲۲ میلادی) تأسیس شد و به عنوان معادل جمعیت صلیب سرخ در ایران فعالیت میکرد. این سازمان وظایف متعددی در زمینه کمکهای امدادی، خدمات درمانی، بهداشت عمومی، و امدادرسانی در بلایای طبیعی بر عهده داشت. پس از انقلاب ۱۳۵۷، نام آن به جمعیت هلال احمر ایران تغییر یافت، اما همچنان به عنوان عضو فدراسیون بینالمللی صلیب سرخ و هلال احمر به فعالیت خود ادامه میدهد.