شعر «تهران» – سعید سلطانی طارمی

شعر تهران

تهران
شبی شکسته و بی‌صبح
که با چراغ‌قوه‌ی کورش
انبار ورشکسته‌ی تاریخش را
می‌جوید

و دختران ترسخورده‌ی خود را
که در صف طویل تجاوز
در انتظار نوبت خود هستند
در آبهای سرد فراموشی
می‌شوید
و می‌رود که نعش جوانان را
پای چنارهاش بکارد
و با دهان بسته‌ی آنان
در یک کر عظیم بخواند:

«این درد مشترک
هرگز جدا جدا
درمان نمی‌شود»

آری شب شکسته‌ی تهران
با چشم‌های کور
دور از ستاره‌ی سحری گریه می‌کند.
دنبال آن جنازه که لبخند آخرش
یک پرسش ابدی بود.

سعید سلطانی طارمی

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

[nextend_social_login]
My cart
Your cart is empty.

Looks like you haven't made a choice yet.